اعظم حشمتی
دبیر فیزیک دبیرستانهای تهران
وقتی به دنیا آمدم یک روز از حمله عراق به ایران گذشته بود. اولین نوه خاندان حشمتی بودم و عزیز دردانه پدربزرگم. اسم من را پدربزرگم به خاطر ارادتی که به آقای طالقانی داشت هم اسم دختر او گذاشت. ده سال اول عمرم، زیباترین، سرخوشانهترین و رهاترین روزهای زندگیام بود و بینهایت از کودکیام لذت بردم. دوران راهنمایی و دبیرستان به علت تغییر محل و شرایط زندگی و دوری از دوستان آن دختر سرزنده به دختری ساکت و درسخوان تبدیل شد. همین اتفاق مسیر رویاهایم را تغییر داد، دوست داشتم بازیگر تئاتر شوم، اما زندگی خوابهای دیگری برایم دیده بود. در دبیرستان در رشته ریاضی تحصیل کردم. من از نسل همان دانش آموزان دبیرستانیام که نظام ترمی واحدی درس خواندیم و برای ورود به دورهی پیشدانشگاهی امتحان ورودی دادیم. سال بعدش هم کنکور ورودی دانشگاه شرکت کردم و در رشته فیزیک دانشگاه سراسری زنجان پذیرفته شدم. در دوران تحصیل به گرایش هواشناسی علاقمند شدم و واحدهای درسی این گرایش را گذراندم؛ بعد از اتمام دوره کارشناسی با معرفی نامه یکی از اساتیدم به سازمان هواشناسی کشور برای کار معرفی شدم و از آنجا به پژوهشگاه هواشناسی و علوم جو منتقل و مشغول کار شدم. در دوره کار در این مرکز همکار پروژههای تحقیقاتی این سازمان بودم. همزمان در دانشگاه فنی و حرفهای دختران دکتر شریعتی به عنوان کارشناس آزمایشگاه فیزیک مشغول به کار شدم. از آنجاییکه اهل کار کارمندی طور و روتینوار نبودم به عنوان نیروی آزاد شروع به تدریس فیزیک در دبیرستان کردم. تدریس فیزیک به تواناییها و علاقهام بسیار نزدیکتر بود و با پیشرفت در این کار کمکم از دو کار پیشینام دست کشیدم. به واسطه قدرت بیان و توانایی برقراری ارتباط با دانشآموزان خیلی زود در این کار پیشرفت کردم.
کتاب تمرین فیزیک ۲ و آزمایشگاه و کتاب تمرین فیزیک ۳ و آزمایشگاه دو عنوان کتابی است که در دههی اول تدریسام تالیف کردم. در سال های بعد با تغییر نظام آموزشی به بازنگری و تغییر محتوای کتابهایم پرداختم و کتابهایی با عنوان مشق و اندیشه فیزیک ۲ پایه یازدهم رشته های تجربی و ریاضی تالیف کردم.
در طول سالهای تدریس شاهد این بودم که بسیاری از دانشآموزانم به جبر خانواده به رشتههای ریاضی و تجربی آمدهاند و علاقهای به این درس سنگین ندارند و دانشآموزانی داشتم که با وجود علاقه به رشته تحصیلیشان از سنگینی مباحث و مسائل فیزیک درمانده بودند.
من توانایی تغییر در سیستم آموزشی کشور و یا تغییر دیدگاههای خانوادهها را نداشتم؛ اما به عنوان یک معلم تلاش کردم دانشآموزانم از مطالعه فیزیک حداقل بهره و لذت را ببرند. بنابراین کوشیدم، در کنار مطالب کتاب آنها را با کاربردهای قوانین فیزیک در زندگی روزمره آشنا کنم و برای این کار از نمایش فیلم و شاهد گرفتن نمونههای رایج در طبیعت و زندگیشان بهره گرفتم. بیشتر از اینکه چنین دانشآموزانی را مجبور به یادگیری و حل مسائل سخت نماییم، روش حل مساله و فهم و درک مسائل را به آنها آموختم.
دانشآموزان وقتی اصول و قواعد فیزیکی حاکم بر پدیدههای طبیعی و کاربردهای آن در زندگی خودشان را یاد میگیرند، لذتشان از طبیعت با آگاهی عجین و چند برابر میشود. واقعیت این است که دانشآموزان هر چه را درک کنند و بفهمند از آن لذت خواهند برد. این شاه کلیدی بود که من برای زنده کردن کلاسهای درسم از آن بهره گرفتم. من خوشحال بودم که حداقل عایدی دانشآموزانم از کلاس فیزیک این است که مطالعهی فیزیک سبب بهبود کیفی نگرش آنها به طبیعت و زندگی روزمره میشود و معادلههای فیزیکی بیشتر از آنکه فرمولها و دستورهای محاسبه برای آنها باشند، راهنمای تفکرشان میشود.
تجربهی تمام این سالها مشوقی بود تا یادگیری فیزیک را با تامل در طبیعت و زندگی روزمره به طیف وسیعتری از دانشآموزان و علاقمندان فیزیک منتقل کنم. این جا را انتخاب کردم تا هر آنچه که از فیزیک در زندگی میآموزم به زبان ساده و بدون فرمول با شما در میان بگذارم تا شما هم با من در این لذت یادگیری شریک شوید.